خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فیلم مستند
[اسم]
documentary
/ˌdɑk.jəˈmen.t̬ə.ri/
قابل شمارش
1
فیلم مستند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مستند
فیلم مستند
مترادف و متضاد
factual film
factual program
1.There were some interesting interviews in the documentary.
1. چند مصاحبه جالب در فیلم مستند بود.
2.We watched a documentary about Africa.
2. ما یک فیلم مستند درباره آفریقا تماشا کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
document
docudrama
doctrine
doctrinaire
doctorate
documentation
documented
docusoap
dodder
doddering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان