خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نابودی
[اسم]
elimination
/ɪˌlɪməˈneɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نابودی
حذف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اضمحلال
حذف
رفع
1.The elimination of extreme poverty is a key objective.
1. نابودی فقر شدید، هدفی کلیدی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
eliminated
eliminate
eligible
eligibility
elide
elise
elision
elite
elitism
elitist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان