خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روشن کردن
[فعل]
to elucidate
/iˈluːsɪdeɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: elucidated]
[گذشته: elucidated]
[گذشته کامل: elucidated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
روشن کردن
توضیح دادن
مترادف و متضاد
explain
make clear
1.He elucidated a point of grammar.
1. او نکته ای دستوری را توضیح داد.
2.Let me elucidate.
2. بگذار توضیح دهم.
3.The aim of the report is to elucidate the main points of the new regulations.
3. هدف گزارش روشن کردن نکات اصلی مقررات جدید است.
تصاویر
کلمات نزدیک
elt
elsie
elsewhere
else
eloquently
elucidation
elude
elusive
elutriate
elver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان