خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خواهش
[اسم]
entreaty
/ɪnˈtriːti/
قابل شمارش
[جمع: entreaties]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خواهش
التماس، استدعا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
التماس
تضرع
تمنا
لابه
مترادف و متضاد
appeal
plea
1.Despite her entreaties, he left.
1. علیرغم خواهش های او، مرد گذاشت رفت.
2.She held up her arms in entreaty.
2. او دست هایش را به حالت التماس بلند کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
entreat
entrapment
entrant
entrancing
entrance hall
entrench
entrenched
entrenchment
entrepreneur
entrepreneurial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان