1 . حومه
[اسم]

environs

قابل شمارش

1 حومه اطراف، پیرامون

معادل ها در دیکشنری فارسی: حوالی حومه دور و بر اطراف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان