خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشبینی کردن
2 . تصور کردن
[فعل]
to envisage
/ɛnˈvɪzɪʤ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: envisaged]
[گذشته: envisaged]
[گذشته کامل: envisaged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیشبینی کردن
انتظار داشتن
1.I envisage that the work will be completed next year.
1. من پیشبینی میکنم که (آن) کار سال آینده تکمیل خواهد شد.
2
تصور کردن
مترادف و متضاد
envision
1.I can't envisage her coping with this job.
1. من نمیتوانم تصور کنم که او با این شغل کنار بیاید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
environmentalist
environmental science
environmental
environment
envious
envy
epergne
ephemeral
epicarp
epidemic parotitis
کلمات نزدیک
environs
environmentally friendly
environmentally
environmentalist
environmentalism
envision
envoy
envy
enzyme
eon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان