خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبعید
2 . فرد تبعیدی
3 . تبعید کردن
[اسم]
exile
/ˈeksaɪl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تبعید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبعید
نفی بلد
1.He returned after 40 years of exile.
1. او بعد از 40 سال تبعید بازگشت.
to be sent into exile
به تبعید فرستاده شدن [تبعید شدن]
to live in exile
در تبعید زندگی کردن
2
فرد تبعیدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبعیدی
1.Many chose to live as exiles rather than face persecution.
1. خیلیها انتخاب کردند که به عنوان فرد تبعیدی زندگی کنند تا اینکه با ظلم و ستم مواجه شوند.
[فعل]
to exile
/ˈeksaɪl/
فعل گذرا
[گذشته: exiled]
[گذشته: exiled]
[گذشته کامل: exiled]
صرف فعل
3
تبعید کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبعید کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
exigent
exigency
exhume
exhumation
exhortation
exiled
exist
existence
existential
existentialism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان