خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ظاهر
2 . نمای خارجی (ساختمان)
[اسم]
façade
/fəˈsɑːd/
قابل شمارش
1
ظاهر
ظاهرسازی
مترادف و متضاد
front
superficial appearance
1.She managed to maintain a facade of indifference.
1. او توانست ظاهری بیتفاوت به خود بگیرد.
2.They seem happy together, but it’s all a facade.
2. آنها با هم خوشحال به نظر میرسند، اما تمام آن ظاهرسازی است.
2
نمای خارجی (ساختمان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نما
مترادف و متضاد
exterior
front
1.This house has a magnificent facade.
1. این خانه نمای خارجی مجللی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
faze
fax number
fax machine
fax
fawning
fbi
fcc
fda
fdr
fear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان