خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خاطرخواه (کسی) شدن
2 . گول (چیزی را) خوردن
[فعل]
to fall for
/fɔl fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: fell for]
[گذشته: fell for]
[گذشته کامل: fallen for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خاطرخواه (کسی) شدن
عاشق (کسی) شدن، شیفته (کسی) شدن
informal
1.She fell for a tall, handsome Frenchman.
1. او خاطرخواه یک مرد فرانسوی قدبلند و خوشقیافه شد.
2.They fell for each other instantly.
2. آنها بلافاصله عاشق همدیگر شدند.
2
گول (چیزی را) خوردن
باور کردن
informal
1.I can’t believe you fell for that old excuse!
1. باورم نمیشود که گول آن بهانه قدیمی را خوردی!
2.I'm surprised you fell for that trick.
2. تعجب میکنم که آن حقه را باور کردی.
تصاویر
کلمات نزدیک
fall flat
fall equinox
fall down
fall below
fall behind
fall guy
fall ill
fall in love
fall into decay
fall into different categories
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان