خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با شکست مواجه شدن
[فعل]
to fall through
/fɔl θru/
فعل ناگذر
[گذشته: fell through]
[گذشته: fell through]
[گذشته کامل: fallen through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با شکست مواجه شدن
منحل شدن، فسخ شدن
1.Our plans fell through because of lack of money.
1. برنامههای ما به خاطر کمبود بودجه با شکست مواجه شد.
2.We found a buyer for our house, but then the sale fell through.
2. برای خانهمان خریدار پیدا کردیم، اما بعد، فروش منحل شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fall over backward
fall over
fall out with bread and butter
fall out
fall on sword
fall through the cracks
fall to pieces
fall under
fall upon
fallboard
کلمات نزدیک
fall over
fall out
fall on deaf ears
fall off
fall into disrepair
fallacious
fallacy
fallen
fallible
falling-off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان