خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرنوشتساز
[صفت]
fateful
/ˈfeɪtfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fateful]
[حالت عالی: most fateful]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرنوشتساز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرنوشتساز
1.The goalkeeper on that fateful day in 1954 was Fred Martin.
1. دروازهبان در آن روز سرنوشتساز در سال 1954 "فرد مارتین" بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
fated
fate
fatally
fatality
fatalism
fatemeh
father
father christmas
father figure
father-in-law
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان