خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قطع کردن
2 . تپه
[فعل]
to fell
/fɛl/
فعل گذرا
[گذشته: felled]
[گذشته: felled]
[گذشته کامل: felled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قطع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انداختن
1.A great number of trees were felled to provide space for grazing.
1. تعداد زیادی از درختان قطع شدند تا فضایی برای چراگاه به وجود بیاید.
[اسم]
fell
/fɛl/
قابل شمارش
2
تپه
تپهسار
تصاویر
کلمات نزدیک
felix
feline
felidae
felicitous
felicitation
fella
fellow
fellow citizen
fellow man
fellow traveler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان