Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . قاطع
2 . با بیاحساسی
[قید]
flatly
/ˈflætli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more flatly]
[حالت عالی: most flatly]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قاطع
قاطعانه، حتمی
مترادف و متضاد
absolutely
to flatly deny/reject something
قاطعانه چیزی را تکذیب کردن/رد کردن
2
با بیاحساسی
با بیتفاوتی
1.‘Aunt Alicia has changed her will,’ she said flatly.
1. او با بیتفاوتی گفت: «خاله "آلیشا" وصیتنامهاش را تغییر دادهاست.»
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
flatline
flatlet
flatland skimboarding
flatiron
flathead screwdriver
flatmate
flatness
flatstyle
flatten
flatten out
کلمات نزدیک
flatfish
flatcar
flatbed truck
flatbed scanner
flat-top
flatmate
flatness
flatten
flatter
flattered
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان