خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناقص
[صفت]
flawed
/flɔd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more flawed]
[حالت عالی: most flawed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناقص
اشتباه، معیوب
1.I think your plan is flawed.
1. فکر کنم نقشه شما ناقص است.
تصاویر
کلمات نزدیک
flaw
flavoring
flavorful
flavored
flavor
flawless
flax
flaxen
flay
flea
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان