خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بر انگیختن
[فعل]
to foment
/foʊˈment/
فعل گذرا
[گذشته: fomented]
[گذشته: fomented]
[گذشته کامل: fomented]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بر انگیختن
به پا کردن
مترادف و متضاد
incite
instigate
stir up
1.They accused him of fomenting political unrest.
1. آنها او را به برپا کردن آشوب سیاسی متهم کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
folly
following
follower
followee
follow-up
fond
fondant
fondle
fondly
fondness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان