1 . برای 2 . به‌مدت 3 . به‌خاطر 4 . به طرف 5 . موافق 6 . به مبلغ 7 . به معنی 8 . نسبت به 9 . زیرا
[حرف اضافه]

for

/fɔːr/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برای

معادل ها در دیکشنری فارسی: از بابت برای واسه
for somebody
برای کسی
  • 1. I'd better buy something for the new baby.
    1. بهتر است [باید] برای آن بچه جدید چیزی بخرم.
  • 2. There's a message for you.
    2. یک پیغام برای شما وجود دارد.
for something
برای چیزی
  • 1. How much did you pay for your glasses?
    1. برای عینکت چقدر پول پرداخت کردی؟
  • 2. I hate waiting for the bus.
    2. من متنفرم که برای اتوبوس صبر کنم.
  • 3. She's been working for IBM.
    3. او برای [در] شرکت آی‌بی‌ام کار می‌کند.
  • 4. What's the Czech word for "book"?
    4. واژه چک برای "کتاب" چیست [واژه کتاب در زبان چک چه می‌شود]؟
for sale
برای فروش
  • Is this painting for sale?
    آیا این نقاشی برای فروش است؟
for rent
برای اجاره
  • There's a sign there saying "boats for rent."
    آنجا تابلویی وجود دارد که می‌گوید [رویش نوشته است] "قایق برای اجاره".
fortunately for somebody
از بخت خوش کسی
  • Fortunately for us, the weather changed.
    از بخت خوش ما، هوا تغییر کرد.
to speak for somebody
از جانب کسی صحبت کردن
  • I am speaking for everyone in this department.
    من دارم از جانب همه در این بخش حرف می‌زنم.
کاربرد حرف اضافه for به معنای برای
حرف اضافه for به معنای "برای" به منظور نشان دادن اینکه یک چیز برای چه کسی است یا اینکه یک چیز کجا باید قرار گرفته باشد. مثلا:
".I hate waiting for the bus" (من متنفرم که برای اتوبوس صبر کنم.)
- حرف اضافه for برای افعالی به معنای "کمک کردن" یا "کاری را به خاطر کسی انجام دادن" نیز استفاده می‌شود. مثلا:
"soldiers fighting for their country" (سربازانی که برای کشورشان می‌جنگند)
- حرف اضافه for برای افعالی به معنای "نگران کسی بودن" یا "به خاطر چیزی نگران بودن" نیز استفاده می‌شود. مثلا:
".They are anxious for her safety" (آنها نگران ایمنی او هستند.)
- حرف اضافه for برای نشان دادن اینکه کسی کجا کار می‌کند نیز کاربرد دارد. مثلا:
".She's working for IBM" (او برای شرکت آی‌بی‌ام کار می‌کند.)
- حرف اضافه for هدف یا نقش یک وسیله یا فرد را توصیف می‌کند. مثلا:
"a machine for slicing bread" (یک دستگاه برای برش نان)

2 به‌مدت برای [زمان]

for + a period of time
به‌مدت + یک بازه زمانی
  • 1. I haven't played tennis for years.
    1. من (به‌مدت) چندین سال تنیس بازی نکرده‌ام.
  • 2. I'm just going to rest for an hour or so.
    2. من فقط می‌خواهم به‌مدت حدودا یک ساعت استراحت کنم.
  • 3. She's out of the office for a few days next week.
    3. او به‌مدت چند روز در هفته آینده در اداره نیست.
for now
فعلا
  • That's all the news there is for now.
    این تمام خبری بود که فعلا داشتیم.
کاربرد حرف اضافه for به معنای به‌مدت
حرف اضافه for به معنای "به‌مدت" برای نشان دادن طول زمان یک چیز استفاده می‌شود. مثلا:
".I'm going away for a few days" (من به‌مدت چند روز می‌روم.)

3 به‌خاطر به‌دلیل، به‌سبب

معادل ها در دیکشنری فارسی: به خاطر بابت
مترادف و متضاد because of
  • 1.The things you do for love!
    1. چه کارهایی که آدم به‌خاطر عشق انجام نمی‌دهد!
for something
به‌خاطر چیزی
  • 1. He's best remembered for his novels.
    1. از او بیشتر به‌خاطر رمان‌هایش یاد می‌شود.
  • 2. Scotland is famous for its beautiful countryside.
    2. اسکاتلند به‌خاطر ییلاقات زیبایش مشهور است.
for doing something
به‌خاطر انجام کاری
  • 1. He got fined for leaving his car in a no-parking zone.
    1. او به‌خاطر پارک کردن ماشینش در منطقه پارک ممنوع جریمه شد.
  • 2. I couldn't speak for laughing.
    2. من به‌خاطر خنده نمی‌توانستم حرف بزنم.
کاربرد حرف اضافه for به معنای به‌خاطر
حرف اضافه for به معنای "به‌خاطر " برای نشان دادن دلیل و علت چیزی استفاده می‌شود. مثلا:
".Scotland is famous for its beautiful countryside" (اسکاتلند به‌خاطر ییلاقات زیبایش مشهور است.)
".He's best remembered for his novels" (از او بیشتر به‌خاطر رمان‌هایش یاد می‌شود.)

4 به طرف به سمت، به مقصد

مترادف و متضاد toward
for + someplace
به طرف + مکان/مقصد
  • 1. Is this the bus for Chicago?
    1. آیا این اتوبوس به مقصد شیکاگو است؟
  • 2. Just follow signs for Cleveland.
    2. فقط تابلوهایی را که به سمت "کلیولند" هستند، دنبال کن.
  • 3. They looked as if they were heading for the train station.
    3. به نظر می‌رسید آنها دارند به سمت ایستگاه قطار می‌روند.
  • 4. This time tomorrow we'll be setting off for Peru.
    4. همین ساعت فردا ما به مقصد "پرو" حرکت خواهیم کرد.
کاربرد حرف اضافه for به معنای به طرف
حرف اضافه for به معنای "به طرف" برای نشان دادن اینکه چیزی/کسی به کجا دارد می‌رود استفاده می‌‌شود. مثلا:
"?Is this the bus for Chicago" (آیا این اتوبوس به مقصد شیکاگو است؟)
".This time tomorrow we'll be setting off for Peru" (همین ساعت فردا ما به سمت پرو حرکت خواهیم کرد.)

5 موافق به نفع، برای

معادل ها در دیکشنری فارسی: له
مترادف و متضاد against
to be for something
موافق چیزی بودن
  • 1. Are you for or against the proposal?
    1. شما موافق این پیشنهاد هستید یا مخالف؟
  • 2. Some people were for the strike and others were against it.
    2. برخی افراد موافق اعتصاب و برخی دیگر مخالف آن بودند.
to vote for something/somebody
به نفع چیزی/کسی رای دادن
  • I voted for him at the last election.
    در آخرین انتخابات به نفع [به] او رای دادم.
all for
کاملا موافق
  • I'm all for people having fun.
    من کاملا موافق خوش‌گذراندن مردم هستم.
کاربرد for به معنای موافق
حرف اضافه for در این مفهوم اشاره دارد به موافقت و یا حمایت از چیزی توسط فردی. برای مثال موافقت با یک ایده یا طرح.

6 به مبلغ به قیمت

  • 1.How much is this for?
    1. این به چه مبلغ است [این چند قیمت است]؟
  • 2.I bought this book for $19.
    2. این کتاب را به مبلغ 19 دلار خریدم [برای این کتاب 19 دلار پول دادم].
کاربرد for به معنای به مبلغ
for در این مفهوم یک حرف اضافه است که به مبلغ یا قیمت چیزی اشاره دارد.

7 به معنی به معنای

the word for ...
لغت به معنای ...
  • What is the word for “small” in Spanish?
    در زبان اسپانیایی چه لغتی به معنای «کوچک» است؟
something for ...
چیزی به معنای ...
  • Shaking your head for ‘No’ is not universal.
    تکان دادن سر به معنای "نه" (یک مفهوم) جهانی نیست.

8 نسبت به برای

  • 1.He’s not bad for a beginner.
    1. او به نسبت به یک مبتدی کارش بد نیست.
  • 2.She's quite tall for her age.
    2. او نسبت به سنش خیلی بلندقد است.
  • 3.The weather was warm for the time of year.
    3. هوا برای آن وقت سال گرم بود.
[حرف ربط]

for

/fɔːr/

9 زیرا چون

معادل ها در دیکشنری فارسی: چون زیرا
مترادف و متضاد as because
  • 1.I believed her, for surely she would not lie to me.
    1. (حرفش را) باور کردم، چون قطعا او به من دروغ نمی‌گوید.
  • 2.She was crying, for she knew they could never meet again.
    2. او داشت گریه می‌کرد، زیرا می‌دانست که آنها دیگر هرگز نمی‌توانند یکدیگر را ببینند.
  • 3.We listened eagerly, for he brought news of our families.
    3. ما با اشتیاق گوش کردیم، زیرا او از خانواده‌هایمان خبر آورده بود.
کاربرد حرف ربط for
حرف ربط for معادل as یا because به معنای "زیرا" و "چون" است که بیانگر دلیل چیزی است که قبلا (در جمله قبل) بیان شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان