خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بچه سوسول
[اسم]
fraidy-cat
/Fɹe͡idi Kæt/
قابل شمارش
1
بچه سوسول
آدم ترسو، زودهراس
مترادف و متضاد
scardy-cat
1."fraidy-cat, fraidy-cat!", the boys shouted. "Allan's afraid to jump!"
1. پسر ها فریاد می زدند:"بچه سوسول، بچه سوسول! "آلن" می ترسد بپرد!"
2.The children were calling their friend a fraidy-cat because she wouldn't go into the empty house.
2. بچه ها دوستشان را ترسو خطاب می کردند چون او داخل خانه خالی نمی رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
fragrant
fragrance
fragmentation
fragmentary
fragment
frail
frailty
frame
frame of mind
frame-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان