خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از سرما یخ زدن
[عبارت]
freeze one's buns off
/friz wʌnz bʌnz ɔf/
1
از سرما یخ زدن
informal
1.We froze our buns off this winter.
1. این زمستان از سرما یخ زدیم [خیلی سردمان بود].
تصاویر
کلمات نزدیک
freeze one's blood
freeze in one’s tracks
freeze
freewheel
freeway
freeze-frame
freezer
freezing
freezing point
freight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان