خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسافر همیشگی و منظم (خط هوایی)
[اسم]
frequent flyer
قابل شمارش
1
مسافر همیشگی و منظم (خط هوایی)
تصاویر
کلمات نزدیک
frequent
frequency
freon
frenzy
frenzied
frequently
fresco
fresh
fresh air
fresh out of something
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان