خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شاداب
[صفت]
fresh-faced
/ˈfreʃ feɪst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fresh-faced]
[حالت عالی: most fresh-faced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شاداب
خوش بر و برو
1.fresh-faced kids
1. کودکانی شاداب
2.I tried to imagine my mother as a fresh-faced young woman.
2. من سعی کردم مادرم را هنگامی که زن جوان خوش بر و رویی بود تصور کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fresh start
fresh scent
fresh produce
fresh out of something
fresh air
freshen
fresher
freshly
freshman
freshness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان