خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مات (شیشه و...)
[صفت]
frosted
/fɹˈɔstᵻd/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مات (شیشه و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مات
تصاویر
کلمات نزدیک
frostbitten
frostbite is common here in the winter.
frostbite
frost
frontman
frosted glass
frosting
frosty
froth
frothy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان