خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شروع بدی داشتن
[جمله]
get off on the wrong foot
/gɛt ɔf ɑn ðə rɔŋ fʊt/
1
شروع بدی داشتن
قدم اول را اشتباه برداشتن
informal
1.Holly's new secretary really got off on the wrong foot by being rude to visitors.
1. منشی جدید "هالی" واقعا قدم اول را اشتباه برداشت وقتی با مراجعهکنندگان بیادبانه رفتار کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
get off it
get off a bus
get off
get nowhere
get married
get off one's back
get off one's chest
get off one's high horse
get off scott free
get off someone's tail
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان