خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طلا
2 . طلایی
[اسم]
gold
/goʊld/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
طلا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذهب
زر
طلا
1.The bracelet was made of solid gold.
1. آن دستبند از طلای خالص درست شده بود.
[صفت]
gold
/goʊld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: golder]
[حالت عالی: goldest]
2
طلایی
(از جنس) طلا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طلایی
1.a golden crown
1. تاج طلا
2.gold paint
2. رنگ طلایی
تصاویر
کلمات نزدیک
goiter
goings-on
goings on
going-over
going to the movies
gold bar
gold card
gold farming
gold fish
gold leaf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان