خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دندان قروچه کردن
[عبارت]
grit one's teeth
/grɪt wʌnz tiθ/
1
دندان قروچه کردن
دندان به هم ساییدن
1.She gritted her teeth against the pain.
1. او از درد دندانهایش را به هم سابید.
تصاویر
کلمات نزدیک
grit
gristly
gristle
grisly
griselda
gritty
grizzled
grizzly
grizzly bear
groan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان