خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریگدار
2 . پرجرئت
3 . واقعی
[صفت]
gritty
/ˈgrɪti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: grittier]
[حالت عالی: grittiest]
1
ریگدار
سنگریزهدار، ریگمانند
a layer of gritty dust
یک لایه گرد و خاک ریگمانند
2
پرجرئت
بیپروا، شجاعانه
a gritty performance from the British player
یک عملکرد شجاعانه توسط بازیکن انگلیسی
3
واقعی
حقیقی
a gritty description of urban violence
توصیفی واقعی از خشونت شهری
تصاویر
کلمات نزدیک
grit one's teeth
grit
gristly
gristle
grisly
grizzled
grizzly
grizzly bear
groan
grocer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان