خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناله کردن
2 . ناله
[فعل]
to groan
/groʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: groaned]
[گذشته: groaned]
[گذشته کامل: groaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ناله کردن
نالیدن، با آه و ناله گفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نالیدن
ناله کردن
1.“I have a headache,” he groaned.
1. او ناله کرد: «من سردرد دارم.» [او با آه و ناله گفت: «سردرد دارم.»]
[اسم]
groan
/groʊn/
قابل شمارش
2
ناله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آه و ناله
ناله
1.he uttered a groan of anguish.
1. او از عذاب، ناله کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
grizzly bear
grizzly
grizzled
gritty
grit one's teeth
grocer
grocer's
groceries
grocery
grocery clerk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان