خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بزرگ شدن
[فعل]
to grow up
/groʊ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: grew up]
[گذشته: grew up]
[گذشته کامل: grown up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بزرگ شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بار آمدن
بزرگ شدن
پرورش یافتن
نشو و نما کردن
از آب و گل درآمدن
استخوان ترکاندن
مترادف و متضاد
develop into an adult
to grow up in someplace
در جایی بزرگ شدن
I grew up in Scotland.
من در اسکاتلند بزرگ شدم.
to grow up to do something
بزرگ شدن و کاری انجام دادن
He grew up to become a famous pianist.
او بزرگ شد و یک نوازنده پیانوی مشهور شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
grow quite attached
grow out of
grow out
grow into
grow back
growbag
grower
growing
growing pains
growl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان