خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معلول
[صفت]
handicapped
/ˈhændikæpt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more handicapped]
[حالت عالی: most handicapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معلول
ناتوان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معلول
مترادف و متضاد
disabled
1.a visually handicapped child
1. یک کودک ناتوان از لحاظ بینایی [نابینا]
2.The accident left him physically handicapped.
2. تصاودف باعث شد او معلول جسمی شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
handicap
handheld
handgun
handful
handcuffs
handicraft
handily
handiwork
handkerchief
handle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان