خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستخط
[اسم]
handwriting
/ˈhændˌrɑɪt̬.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستخط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خط
دستخط
دستینه
مترادف و متضاد
penmanship
script
writing
1.His handwriting is impossible to read.
1. خواندن دستخط او غیر ممکن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
handstand
handsome
handshake
handset
hands-on
handwritten
handy
handyman
hang
hang about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان