خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمل سخت و بیرحمانه
2 . بازی بیسبال
[اسم]
hardball
/ˈhɑːrdbɔːl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمل سخت و بیرحمانه
رفتار بدون ملاحظه
to play hardball
سخت و بیرحمانه عمل کردن/رفتار کردن
I want us to play hardball on this issue.
من از همگی درخواست دارم که بر سر این مسئله سخت و بدون رحم عمل کنیم.
hardball politics
سیاست بدون ملاحظه [بیرحمانه]
2
بازی بیسبال
تصاویر
کلمات نزدیک
hardback
hard-working
hard-won
hard-wired
hard-wearing
hardboard
hardcover
harden
hardened
hardline
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان