1 . عجله
[اسم]

haste

/heɪst/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عجله شتاب

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعجیل دستپاچگی هول شتاب عجله
  • 1.The letter was written in haste.
    1. آن نامه با عجله نوشته شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان