خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریزگرد
2 . ابهام
3 . مه گرفتن
4 . مه شدن
5 . (در کلوبهای دانشجویی) برای عضویت، آزمونهای خطرناک و ناخوشایند گرفتن
[اسم]
haze
/heɪz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریزگرد
غبار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غبار
1.The cold air has no pollution and very little haze.
1. هوای سرد آلودگی ندارد و میزان خیلی کمی ریزگرد [غبار] دارد.
2
ابهام
گیجی، وهم
[فعل]
to haze
/heɪz/
فعل گذرا
[گذشته: hazed]
[گذشته: hazed]
[گذشته کامل: hazed]
صرف فعل
3
مه گرفتن
بخار گرفتن
4
مه شدن
بخار آلود شدن
5
(در کلوبهای دانشجویی) برای عضویت، آزمونهای خطرناک و ناخوشایند گرفتن
1.Several students were hospitalized for injuries caused by hazing.
1. چندین دانشجو به خاطر جراحاتی که به علت آزمونهای خطرناک عضویت در کلوب داشتند، در بیمارستان بستری شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hazardous
hazard lights
hazard
haywire
haystack
hazel
hazelnut
hazy
hd
hdtv
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان