خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عسل
[اسم]
honey
/ˈhʌn.i/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عسل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگبین
عسل
عسلی
1.Tea with honey and lemon is good for a sore throat.
1. چای با عسل و لیمو برای گلودرد خوب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
honesty
honestly
honest to god
honest
hone
honey bee
honeycomb
honeycombed
honeydew
honeymoon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان