خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خصومت
[اسم]
hostility
/hɑˈstɪləti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خصومت
دشمنی، کینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خصومت
دشمنی
ستیزه
عناد
مخاصمه
مترادف و متضاد
antagonism
1.I could sense her hostility.
1. میتوانستم خصومت او را حس کنم.
2.There was open hostility between the two schools.
2. دشمنی آشکاری بین دو مدرسه وجود داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
hostilities
hostile
hostess
hostelry
hostel
hot
hot air
hot and humid
hot chocolate
hot cross bun
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان