خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همخانه
[اسم]
housemate
/ˈhaʊsmeɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همخانه
1.He remains with the six other housemates for at least another week.
1. او حداقل یک هفته دیگر باید با شش همخانه دیگر سر کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
houseman
housemaid
housekeeping
housekeeper
househusband
houseproud
houses of parliament
housewarming
housewife
housework
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان