خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معیوب
2 . زمان گذشته استمراری
[صفت]
imperfect
/ɪmˈpɜrfɪkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more imperfect]
[حالت عالی: most imperfect]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معیوب
ناقص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناقص
مترادف و متضاد
defective
faultless
perfect
1.It’s an imperfect system.
1. این، سیستمی معیوب است.
[اسم]
imperfect
/ɪmˈpɜrfɪkt/
غیرقابل شمارش
2
زمان گذشته استمراری
مترادف و متضاد
past continuous
past progressive
1.In ‘I was washing my hair’, the verb is in the imperfect.
1. در جمله «من داشتم موهایم را میشستم»، زمان فعل گذشته استمراری است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
imperceptibly
imperceptible
imperative
impending
impeccably
imperial gallon
impermanent
implant
implausible
implore
کلمات نزدیک
imperceptibly
imperceptible
imperative
impenetrable
impending
imperfection
imperial
imperialism
imperialist
imperialistic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان