خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مصادره کردن
2 . نگه داشتن (حیوانات ولگرد/گمشده در پناهگاه)
[فعل]
to impound
/ɪmˈpaʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: impounded]
[گذشته: impounded]
[گذشته کامل: impounded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مصادره کردن
توقیف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توقیف کردن
1.The car was impounded by the police after the accident.
1. (آن) خودرو بعد از تصادف، توسط پلیس مصادره شد.
2
نگه داشتن (حیوانات ولگرد/گمشده در پناهگاه)
تصاویر
کلمات نزدیک
impotent
impotence
imposture
impostor
impossibly
impoverish
impoverished
impracticable
impractical
imprecation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان