خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به ندرت
[قید]
infrequently
/ɪnˈfrikwəntli/
غیرقابل مقایسه
1
به ندرت
گهگاه
مترادف و متضاد
rarely
frequently
1.Tornadoes occur infrequently in the eastern part of the United States.
1. گردبادها به ندرت در بخش شرقی ایالات متحده رخ می دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
infrequent
infrastructure
infrastructural
infrared
infraction
infringe
infringement
infuriate
infuriated
infuriating
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان