خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (بهشدت) خشمگین کردن
[فعل]
to infuriate
/ɪnˈfjʊriˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: infuriated]
[گذشته: infuriated]
[گذشته کامل: infuriated]
صرف فعل
1
(بهشدت) خشمگین کردن
به شدت عصبانی کردن
مترادف و متضاد
enrage
1.That sort of behavior really infuriates me!
1. آن گونه رفتار، واقعا مرا خشمگین میکند!
تصاویر
کلمات نزدیک
infringement
infringe
infrequently
infrequent
infrastructure
infuriated
infuriating
infuse
infusion
ingenious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان