خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحقیق
[اسم]
inquiry
/ɪnˈkwɑɪ.ri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحقیق
بازرسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استعلام
استفسار
استفهام
بررسی
پرس و جو
تحقیق
مترادف و متضاد
examination
investigation
query
question
1.I've made some inquiries about the cost of a round-the-world ticket.
1. تحقیقاتی در باب هزینه یک بلیط دور دنیا انجام دادهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
inquiring
inquire
inquest
input
inpatient
inquisition
inquisitive
inquisitively
inquisitiveness
inquisitor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان