Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بیخوابی
[اسم]
insomnia
/ɪnˈsɑm.ni.ə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیخوابی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیخوابی
مترادف و متضاد
sleeplessness
1.Many people suffer from insomnia.
1. افراد بسیاری از بیخوابی رنج میبرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
insolvent
insolvency
insoluble
insolent
insolence
insomniac
insouciance
insouciant
inspect
inspection
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان