1 . بازجو
[اسم]

investigator

/ɪnˈvestɪɡeɪtər/
قابل شمارش

1 بازجو بازپرس، کارآگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: کاوشگر
  • 1.a private investigator
    1. کارآگاه خصوصی
تصاویر
  •  تصویر investigator - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان