خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خارش
[اسم]
itching
/ˈɪʧɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خارش
خاریدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خارش
1.This itching is driving me crazy!
1. این خارش دارد دیوانهام میکند [آزارم میدهد]!
تصاویر
کلمات نزدیک
itch
italy
italics
italicize
italic
itchy
item
itemize
iterate
iteration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان