خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آدمربایی کردن
[فعل]
to kidnap
/ˈkɪdnæp/
فعل گذرا
[گذشته: kidnapped]
[گذشته: kidnapped]
[گذشته کامل: kidnapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آدمربایی کردن
مترادف و متضاد
abduct
seize
1.The terrorists were planning to kidnap one of the president’s sons.
1. تروریستها قصد داشتند یکی از پسران رئیسجمهور را بربایند.
2.Two businessmen have been kidnapped by terrorists.
2. دو تاجر توسط تروریستها ربوده شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
kiddie
kid leather
kid
kickstand
kicks
kidnapper
kidnapping
kidney
kidney bean
kidney stone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان