Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خویشاوند
[اسم]
kin
/kɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خویشاوند
همخون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همخون
مترادف و متضاد
relative
1.Marriage between close kin is prohibited.
1. ازدواج بین همخونهای درجه یک ممنوع است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
kimono
kimchi jjigae
kimchi
kimberlite
kimberley
kin group
kina
kinaesthesis
kinaesthetic
kinaesthetically
کلمات نزدیک
kimono
kimia
kimberly
kim chee
kim
kind
kind of
kind-hearted
kindergarten
kindhearted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان