خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار (سخت)
2 . زایمان
3 . کارگران
4 . حزب کارگر
[اسم]
labor
/ˈleɪbər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار (سخت)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیگاری
کار
کار سخت
کد
مترادف و متضاد
exertion
toil
work
ease
idleness
leisure
rest
1.The company wants to keep down labor costs.
1. شرکت میخواهد هزینههای کار را پایین نگه دارد.
manual labor
کار یدی
the labor market
بازار کار
2
زایمان
وضع حمل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زایمان
مترادف و متضاد
birth
childbirth
delivery
1.It was a difficult labor.
1. وضع حمل سختی بود.
to be in labor
درد زایمان داشتن
Jane was in labor for ten hours.
"جین" ده ساعت درد زایمان داشت.
labor pains
درد زایمان
3
کارگران
نیروی کار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زحمتکشان
مترادف و متضاد
employees
workers
workforce
1.the labor movement
1. جنبش کارگران
4
حزب کارگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حزب کارگر
کارگری
مترادف و متضاد
Labor Party
1.the Labor leader
1. رهبر حزب کارگر
تصاویر
کلمات نزدیک
labiovelar
labiodental
labile
labial
label
labor day
labor dispute
labor force
labor market
labor movement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان