خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صاحبخانه (زن)
[اسم]
landlady
/ˈlændˌleɪd.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صاحبخانه (زن)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
موجر
صاحبخانه
1.Heather's landlady lowered her rent.
1. صاحبخانه "هدر" اجاره او را کاهش داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
landing strip
landing stage
landing page
landing craft
landing card
landline
landlocked
landlord
landlubber
landmark
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان