خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیدا کردن
[فعل]
to locate
/ˈloʊˌkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: located]
[گذشته: located]
[گذشته کامل: located]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیدا کردن
یافتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یافتن
مترادف و متضاد
discover
find
pinpoint
situate
to locate somebody/something
کسی/چیزی را پیدا کردن
He had no difficulty in locating the missing men.
او هیچ دشواری در پیدا کردن آن افراد گم شده نداشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
locally
localized
locality
locale
local time
located
location
location scout
loch
loch ness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان