خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشتزده ساختن
2 . حال کسی را به هم زدن
[عبارت]
to make one's flesh creep
/tuː meɪk wʌnz flɛʃ krip/
1
وحشتزده ساختن
ترساندن
1.The way he stared at her made her flesh creep.
1. جوری که به او زل زده بود، او را ترساند.
2
حال کسی را به هم زدن
مشمئز کردن
1.Having to look at all those surgical photos made my flesh creep.
1. نگاه کردن به آن عکسهای جراحی من را مشمئز کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
make one's blood run cold
make off with
make of
make no difference
make no bones about it
make one's mouth water
make oneself understood
make out
make over
make phone calls
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان