1 . فهمیدن 2 . دیدن (به‌سختی) 3 . شنیدن (به‌سختی) 4 . ادعا کردن 5 . نوشتن
[فعل]

to make out

/meɪk aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: made out] [گذشته: made out] [گذشته کامل: made out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فهمیدن درک کردن

مترادف و متضاد understand
  • 1.Could you make out what she was saying?
    1. توانستی بفهمی که او داشت چه می‌گفت؟
  • 2.Stuart’s a strange guy – I can’t make him out at all.
    2. "استوارت" مرد عجیبی است؛ اصلاً نمی‌توانم او را درک کنم.

2 دیدن (به‌سختی)

  • 1.I could just make out a figure in the darkness.
    1. به‌سختی می‌توانستم یک شبح را در تاریکی ببینم.
  • 2.We could just make out one building through the trees.
    2. فقط توانستیم یک ساختمان را از میان درختان ببینیم.

3 شنیدن (به‌سختی)

مترادف و متضاد hear
  • 1.I could hear voices but I couldn't make out what they were saying.
    1. می‌توانستم صداهایی بشنوم، اما نمی‌توانستم بشنوم چه می‌گویند.
  • 2.I couldn't make out what she was saying.
    2. نمی‌توانستم بشنوم که او داشت چه می‌گفت.

4 ادعا کردن

مترادف و متضاد claim
  • 1.He made out that he had been robbed.
    1. او ادعا کرد که از او دزدی شده‌است.
  • 2.She's not as rich as people make out.
    2. او آنقدرها که مردم ادعا می‌کنند ثروتمند نیست.

5 نوشتن

  • 1.He made out a cheque for €100.
    1. او چکی به مبلغ 100 یورو نوشت.
  • 2.The doctor made out a prescription for me.
    2. دکتر برای من نسخه نوشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان