خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فهمیدن
2 . دیدن (بهسختی)
3 . شنیدن (بهسختی)
4 . ادعا کردن
5 . نوشتن
[فعل]
to make out
/meɪk aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: made out]
[گذشته: made out]
[گذشته کامل: made out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فهمیدن
درک کردن
مترادف و متضاد
understand
1.Could you make out what she was saying?
1. توانستی بفهمی که او داشت چه میگفت؟
2.Stuart’s a strange guy – I can’t make him out at all.
2. "استوارت" مرد عجیبی است؛ اصلاً نمیتوانم او را درک کنم.
2
دیدن (بهسختی)
1.I could just make out a figure in the darkness.
1. بهسختی میتوانستم یک شبح را در تاریکی ببینم.
2.We could just make out one building through the trees.
2. فقط توانستیم یک ساختمان را از میان درختان ببینیم.
3
شنیدن (بهسختی)
مترادف و متضاد
hear
1.I could hear voices but I couldn't make out what they were saying.
1. میتوانستم صداهایی بشنوم، اما نمیتوانستم بشنوم چه میگویند.
2.I couldn't make out what she was saying.
2. نمیتوانستم بشنوم که او داشت چه میگفت.
4
ادعا کردن
مترادف و متضاد
claim
1.He made out that he had been robbed.
1. او ادعا کرد که از او دزدی شدهاست.
2.She's not as rich as people make out.
2. او آنقدرها که مردم ادعا میکنند ثروتمند نیست.
5
نوشتن
1.He made out a cheque for €100.
1. او چکی به مبلغ 100 یورو نوشت.
2.The doctor made out a prescription for me.
2. دکتر برای من نسخه نوشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
make oneself understood
make one's mouth water
make one's flesh creep
make one's blood run cold
make off with
make over
make phone calls
make plans
make progress
make reference to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان